سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک وجب تا بینهایت
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:1بازدید دیروز:1تعداد کل بازدید:15322

علی :: 83/10/8::  11:45 صبح

به جای پاهای زن نگاه کرد ... هر لحظه به جای پای زن اضافه می شد و زن دورتر ... روی برف های سفید نور خورشید جای پاهای زن را درخشان تر می کرد ... و حال او فقط جای پا می دید که سفید سفید است ... و ... جای پا وجود دارد ولی اثری از زن نیست ...

روزها گذشته است

حال زن برگشته است تا شاید جای پاها را پر کند که شاید خالی نباشد ... تا بفهند که جای پا برای کیست و کسی آن را پر نکرده باشد ... ولی دریغ که جای پاهای سفید یخ بسته و کوچک شده اند و اثری از او نیست ... فقط ... فقط ... یک آدم برفی به درخت تکیه کرده ... آنجا جای مردی بود ... نه آدم برفی ...

شاید قصه گو آخر قصه را فراموش کرده بود ...

آزمودم زندگی دشت غم است شادی اش اندوه عیشش آرزوهای دراز کارها بسیار و فرصتها کم کاتم است عمر کوته...



لیست کل یادداشت های این وبلاگ
::تعداد کل بازدیدها::

15322

::آشنایی بیشتر::
::لوگوی من::
یک وجب تا بینهایت
::لینک دوستان::
::اشتراک::